یک نکته احتیاطی: استخدام مدیران زن بیشتر همیشه منجر به بازده مالی برتر نمی شود. یک تیم مدیریت ارشد کاملاً زن از همان مسائل عدم تعادل جنسیتی – دیدگاههای همگن تر و تفکر گروهی – مانند یک تیم مدیریت ارشد کاملاً مرد رنج میبرد. مدیران عامل باید تعادل جنسیتی را در تیم های مدیریت ارشد خود بیابند که جهت گیری استراتژیک مناسب را برای شرکت هایشان تسهیل کند.
در واقع، شرکتهایی که در محیطهای نسبتاً باثباتی فعالیت میکنند، متعلق به خانواده نیستند، دارای اعضای هیئتمدیره زن و باتجربه در بازاریابی هستند، و مدیران آنها آزادی عمل بیشتری برای تصمیمگیری استراتژیهای شرکتی دارند که برای باز کردن مزایای رهبری زن مناسبتر هستند. ماهیت نسبتاً غیرقابل تنظیم صنایع آنها آزادی استراتژیک و تاکتیکی را ارائه می دهد. بنابراین، گنجاندن مدیران زن ممکن است برای این شرکتها یک استراتژی «چرخشی» فراهم کند و به آنها کمک کند تا مشتریگرایی بیشتری را القا کنند و از آن بهره ببرند.
مطالعات قبلی نشان میدهد که مدیران زن در زمینههای مختلف کسبوکار ریسکپذیری کمتری میکنند و این تصور را ایجاد میکند که مدیران زن در همه زمینهها محافظهکار و ریسکگریز هستند. ما از مدیران می خواهیم که در این کلیشه تجدید نظر کنند و بیان کنند که مشتری مداری ممکن است در واقع منجر به این شود که مدیران زن در برخی شرایط استراتژی های مخاطره آمیزی را دنبال کنند تا رضایت مشتریان را جلب کنند.
در یک جدید مجله بازاریابی در این مطالعه، ما 389 شرکت Fortune 500 را در طی شش سال بررسی کردیم و متوجه شدیم که مدیران زن احتمالاً بر روی روابط با مشتری به میزان بیشتری نسبت به همتایان مرد خود تمرکز میکنند و بنابراین بحثهای مشتریمدار بیشتری را در C-suite تشویق میکنند. در نتیجه، احتمال بیشتری وجود دارد که کل تیم انتخابهای استراتژیکی انجام دهند که نشاندهنده تمرکز فزاینده بر مشتریان است، که به نوبه خود بیش از نیمی از ارتباط مثبت بین نفوذ زنان در C-suite و عملکرد مالی بلندمدت را تشکیل میدهد.
سایم کشمیری، دانشیار بازاریابی، دانشگاه می سی سی پی، ایالات متحده آمریکا.